اگر ماكياول زنده بود! ـ اسدالله نبوي |
اين بخشي از نظرگاه ماكياول فيلسوف دوره رنسانس ايتاليا
در كتاب شهريار است.
اگر ماكياول زنده بود او را به يك گردش تاريخي 35 ساله
ميبردم، نه در ايتاليا كه در ايران. نه در قرون وسطي و حاكميت كليسا، بلكه در ماقبل
قرون وسطاي ايران, آن هم در آغاز قرن 21 و حاكميت آخوندهاي به ظاهر مسلمان.
اگر ماكياول زنده بود او را به آغاز انقلاب 57 ايران
ميبردم كه خميني آمد و گفت براي تحكيم نهاد «خانواده» هركاري خواهد كرد و بعد به زنان
حكم كرد كه «يا روسري يا توسري», «زن بايد به خانه برگردد. كارش پرورش نسلهاي آينده
است» و تو انگشت به دهان ميشدي كه اين پير نامرد چقدر به فكر نسل آينده انسان ايراني
است؟ نگو كه با خانواده به جنگ آزادي آمده است.
اگر ماكياول زنده بود ميديد كه خميني چگونه با تيشة
شرع، ريشة خانوادة مخالفانش را زد و صدها زن باردار را تيرباران كرد وچگونه به خواهران
مجاهد و مبارز قبل از اعدام تجاوز ميشد و روز بعد پاسدار متجاوز براي دادن مَهر به
خانواده داغدار مراجعه ميكرد.
اگر ماكياول زنده بود ميگفتم سري به «واحدهاي مسكوني»
و «قفس» حاج داود در قزل حصار بزند تا بفهمد چه كارها كه به عقل او نميرسيد، ميشود
كرد! و ميديدكه چگونه خميني «خانواده» و «عاطفه» را براي درهم شكستن مقاومت به كارگرفت
و مادر و پدر پير و يا مرد و زن جوان را عليه زنداني بكار ميگرفت كه «نصيحتش كنيد!
ما تقصيري نداريم. خودش سرموضع است و اگر اعدام و شكنجه شد تقصير بي عاطفگي خود اوست».
اگر ماكياول زنده بود او را به سال 67 ميبردم كه چگونه
خمينيِ دلسوخته براي خانواده، جسد تيرباران شده زندانيان قتل عام را براي شكنجه شبانه
روزي همين «خانواده» به كار ميگرفت و گاه شبانه روز تا 3 بار، آدرس مختلف محل دفن
اعدام شدگان را به خانواده ميداد تا لحظه يي آرامش نداشته باشند.
ماكياول را به سالهاي بعد از دهه 70 ميبردم كه چگونه
جلاد قتل عام 67 ، براي درهم شكستن مقاومت زندانيان دوباره اهل خانواده و عواطف خانوادگي
ميشود و شرط آزادي را تشكيل خانواده قرار ميدهد.
اگر ماكياول زنده بود او را به صحنه اجتماعي ايران
ميبردم كه چگونه بعد از 35 سال حاكميت ماكياوليستهاي مرتجع، نهادي به نام خانواده در
ايران از هم پاشيد. طوري كه بنا به اعتراف رسانه ها، بيش از 25درصد ازدواجها، يعني
از هر 4 ازدواج، يكي به طلاق منجر ميشود و در فاصله سالهاي 85 تا 90، زنان سرپرست خانوار
53 درصد افزايش يافته است.
اگر ماكياول زنده بود او را به گوشه و كنار ايران ميبردم
كه چگونه هم مسلكان او جامعه را از عواطف و اخلاق و انسانيت خالي كردند و بعد ميخواهند
آن را به عنوان امالقري به جهان عرضه كنند و بعد با او نگاهي به خيابانها و شهرهاي
ويران سوريه و عراق و يمن و هزاران خانواده داغدار مي انداختيم تا بهتر دريابد كه در
«مكتب حفظ قدرت به هرقيمت»، دانش آموزي ابتدايي بيش نبوده است.
و از آن جا، او را به خاك پاكي به نام اشرف ميبردم
كه چگونه همين ابزار «خانواده» و «عاطفه» به مدت دو سال براي شكنجة شبانه روزي مجاهدان
و رزمندگان آزادي به كار گرفته شد تا ارادة آنها براي رهايي مردمشان را در هم بشكند
و در آن سو چهره قهرمانان مردم ايران، علي صارمي و محمدعلي حاج آقايي و جعفر كاظمي
و.. را نشان ماكياول ميدادم كه تنها به جرم خانواده مجاهدين بودن, اعدام شدند.
سرانجام اگر ماكياول زنده بود او را به زندان ليبرتي
دعوت ميكردم تا از اين پس از فراز تيوالهاي 4 مترياش جست و خيزهاي ميمونوار جانوراني
را نگاه كند كه به اسم «خانواده» باز هم ميخواهند مجاهدين را با شكنجه سفيد و سپس سرخشان
بيازمايند.
به جناب ماكياول ميگفتم ديدي چه شاگردان خوش استعدادي
در اين سوي سده 21 پيدا كردي كه براي اينكه در حاكميت باقي بمانند هرگز به هيچ جاده
درستي قدم نگذاشتند و هرگز به هيچ عهدي وفا نكردند و در ظاهر سازي و تلبيس، استاد ابليس
بودند....
و آ خر سر به او ميگفتم نگاهي هم به ارادههاي پولادين
اين سوي ديوار بيندازد تا ناكارآمدي تلبيس و فريب را دريابد.
اسدالله نبوي
ارديبهشت 94
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر