عليرضا خالو كاكايي مجاهد خلق اشرفي در رزمنده گاه ليبرتي |
سيلي آتشين
بر بناگوش امپراطوري تار عنكبوت
«... فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ
إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ
الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا...». (اعراف 176).
ميگويند
سگ بشدت جوساز و تعادل قوايي است. اگر شهري باشيد و گذارتان براي اولين بار به روستا
افتاده باشد، اين موضوع را درخواهيد يافت. ناگهان خواهيد ديد سگي دم قنه كرده، سينه
جلو داده، قلاده گسسته، دندان عريان كرده و زبان بيرون ريخته از كام؛ با حالتي بسيار
حق به جانب و متشنج به سوي شما خيز برميدارد. بدا! به حالتان اگر خود را ببازيد و
در مقال هارت و پورتهايش پا به فرار بگذاريد. اگر او زردينهگيِ ترس را در چهرة شما
ببيند كارتان ساخته است. آن وقت است كه شير ميشود و... باقي را خود ميدانيد اما اگر
سفت و رِفت بر جاي خود بايستيد و پاي برخاك چون ميخ فروكوبيد يا بالاتر از آن خم شويد
و پاره سنگي برگيرد ناگهان خواهيد ديد آن همه طنطنه و هيمنه، و كر و فر و چنگ و دندان
نشان دادن هاي پوشالي بيكباره فروميريزد و رفتار سگ به همان سرعت تغيير ميكند. اگر
دل شما پر جرأت و سمبة شما پر زور باشد خواهيد ديد كه سگ سرافكنده و رقتبار، دم در
لاي پا ميكشد و زنجموره كنان دور ميشود.
داستان سگ
را داشته باشيد تا به سراغ وزارت خارجة خليفة ارتجاع برويم.
«توسل به اقدامات نظامي
عليه يمن که درگير بحران داخلي و مقابله با تروريسم ميباشد موجب پيچيده تر شدن اوضاع
و گسترش دامنه بحران و از دست رفتن فرصت ها براي حل و فصل مسالمتآميز اختلافات داخلي
يمن خواهد شد».
حسن نصرالله،
سركردة حزبالشيطان و سوگلي ولي فقيه در لبنان:
«ما نميخواهيم فتنهانگيزي
شعلهور شود ما بهدنبال اينها نيستيم ما ميخواهيم يک کم صبور باشيم تحمل کنيم و از
اين مرحله بگذريم».
جل الخالق!
مگر پاسدار
حسين سلامي نبود كه ميگفت:
«در يمن، جايي که پاشنه
سياست هاي شبه جزيره آمريکا است انصارالله همانند حزبالله با منطق انقلاب اسلامي
عملکننده در فضاي ژئوپلتيک ما است».
... و تلويزيون رژيم در 4
فروردين باد به منخرين افكنده، به بسيجي ها وعده ميداد:
«جنبش انصارالله نيروهاي
جديدي به جنوب يمن اعزام کرده تا پس از تعز شهر عدن را نيز به کنترل خود درآورد».
***
شركت ده كشور
، به رهبري عربستان، در عمليات «توفان قاطع»، و موج حمايتهاي جهاني از آن، از يك سو
نشاندهندة اين است كه ديگر كارد به استخوان تحمل جامعة عربي و جهاني رسيده و از ديگر
سو حقانيت و ضرورت اتخاد يك «استراتژي قاطع» را در برابر منويات سلطهجويانه و بنيادگرايانة
آخوندها نشان ميدهد. آنچه خليفة ارتجاع پيوسته
تحت عنوان دهان پركن و عوام فريب «احياي هويت و عزت اسلامي» يا «عمق راهبردي» به زبان
رانده، اذعان آشكار به رؤياي خلافت منطقهيي بود و هست. البته رژيم از زبان پاسدار
سبزعلي رضايي پيشتر نيز اين موضوع را بيپرده بيان كرده بود:
«ما داريم از يک اشل دولت
ملي به يک کشور منطقهيي تبديل ميشويم. اين غولي که آرام آرام در ايران دارد پا مي
گيرد و سيطره پيدا ميکند به اطراف خودش، اين اگر از نظر اقتصادي و فن آوري هم بتواند
پا به پاي مسائل سياسي قدرتمند بشود، بتواند در بُعد اقتصادي پيشرفت کند ، بعد از
20 سال 30 سال که غرب سر بلند کند مي بيند اينجا يک امپراطوري کوچک ولي منطقهيي شکل
گرفته است»
بيان صاف
و پوست كنده و وقيحانة اين توسعه طلبي مادون قرون وسطايي از زبان علي يونسي، مشاور
آخوند روحاني، واكنشهاي بسياري را در داخل و خارج رژيم برانگيخت. بسياري آن را حمل
بر پپهگي و ناپختگي سياسي كردند. ظاهر قضيه اين گونه مينمود كه طرف بند را آب داده
و يك بحث دروني رژيم را رسانهيي كرده است. به او قبولاندند كه اين «نظر شخصي» خود
را رفع و رجوع كند و بگويد كه «منظورش بد درك شده»؛ اما او همان چيزي را گفته بود كه
ديگرترها در لفافه ميپيچاندند تا كمي از گزنده بودن و قباحت آن بكاهند.
علي يونسي
گفته بود:«در حال حاضر عراق نه فقط حوزة تمدني نفوذ ماست بلكه هويت، فرهنگ، مركز و
پايتخت ماست واين مسأله هم براي امروز است و هم گذشته؛ چرا كه جغرافياي ايران و عراق
غيرقابل تجزيه است و فرهنگ ما غيرقابل تفكيك است. پس ما يا بايد با هم بجنگيم و يا
يكي شويم».
البته جناح
مقابل نيز از زبان آخوند سعيدي، نمايندة خليفه در سپاه، حرف هاي مشابهي دارد:
«روزی مرزهای ما شلمچه
بود، حاج عمران بود، مهران بود، امروز مرز ما ساحل مديترانه است، امروز يمن دارد شعار
اسلامی و انقلابی میدهد!».
نياز رژيم
به لاف آمدن و پارس خوابيده در مورد قدرت نظامي خود، نيز رشد بادكنكي و دميدن در تنور
اقدامات نظامي در عراق، سوريه، و اخيرا در يمن، در خلال مذاكرات اتمي امر پوشيدهيي
نيست. ناگفته پيداست نه نشان قدرت و هيمنه كه بيان ضعف و استيصال است. به قول پاسدار
شمخاني اگر رژيم در عراق و سوريه خط نبندد بايد در شهرهای بزرگ ايران خط ببندد (به
زبان واقعيت يعني پيه قيام را به تن بمالد).
شگفتي در اين است كه آنچه مقاومت ايران بارها ميگفت و گوش شنوا نداشت،
اينك به بار نشسته و پژواك يافته است. شگفتي در اين است كه چرت خليفة ارتجاع با سيلي
آتشين واكنش كشورهاي عربي يكشبه پريد. او بر آن بود مانند ايام جنگ ضدميهني همان گونه
كه براي وضو در آب فرات خيز برداشته بود اين بار نيز در آب درياي سرخ نعلين بشويد و
تنگة باب المندب را صاحب شود. عمليات «توفان قاطع» نشان داد كه تنها راه حل در برابر
اختاپوس بنيادگرايي فقط و فقط قاطعيت است. بطور قطع اين امر تأثيرات استراتژيك خود
را در مذاكرات اتمي، سوريه، عراق، يمن و نيز تمام معادلات مربوط به رژيم خواهد گذاشت.
بالاترين
تأثير اما مربوط به داخل ايران و رو به تحولات مربوط به خيزشهاي مردمي است. بايد به
اين حقيقت ايمان آورد كه تنها راه مقابله با اين رژيم قاطعيت و قهر انقلابي است و بس.
دل بستن به رشد بادكنكي، دريوزگي «شيطان بزرگ» براي دست يافتن به توافق اتمي و... چيزي
نيست جز سرپوش گذاشتن بر حتميت قيام و به عقب انداختن ساعت سين سرنگوني. اين رژيم رفتني
است و بايد برود. اينك زمان وزيدن توفانهاي سهمگين و آتشين قاطعيت بر امپراطوري تارعنكبوتي
خليفة برآمده از تاريكناي قرون وسطاست. امپراطوري جهل و جنون، شلاق و اعدام، سربريدن
و زنده به گور كردن سست بنيانتر و كاغذينتر از آن است كه در برابر انفجار بزرگ اجتماعي
خلق تاب آورد. اين بشارت قرآن است، و در آن ترديدي نيست.
«اِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ
لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ» (عنكبوت 41).
عليرضا خالوكاكايي-
فروردين 94
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر