مروری بر رسانههای حکومتی – سهشنبه چهارم اردیبهشت 97
امروز سهشنبه 4اردیبهشت، بیشترین عنوانهای روزنامههای حکومتی به موضوع برجام، و اظهارات ظریف با رسانههای خارجی اختصاص یافته است:
آرمان: گزینههای چهارگانه ایران برای مقابله با ترامپ
ابرار: ظریف: دولت ترامپ هرگز در برجام نبوده است
ایران: ظریف در واکنش به زمزمه اصلاح، تغییر یا نقض توافق هستهیی توسط آمریکا اعلام کرد: برجام؛ همه یا هیچ – گزینههای ایران: خروج از برجام، شکایت به کمیسیون هستهای، خروج از «ان پی تی»
تجارت: استراتژی ایران در صورت خروج آمریکا از برجام
جوان: شرط «همه یا هیچ» ظریف برای تقریباً هیچ! – وزیر امور خارجه: آمریکا هیچ وقت در برجام نبوده که از آن خارج شود.
عصر ایرانیان: منتشر شد؛ سند در بند کشیدن ایران توسط اروپا و آمریکا
قدس: ظریف: برجام، یا همه یا هیچ – سه گزینه وزیر خارجه در برابر خروج احتمالی آمریکا از برجام
کیهان: در صورت خروج آمریکا از برجام ـ ظریف: از ان پی تی خارج می شویم غنیسازی پیشرفته را آغاز میکنیم
در روزنامههای حکومتی بهرغم دود و دم در تیترهای صفحات اول، در توضیح گزینههای روی میز نظام در صورت خروج آمریکا از برجام، چنته خالی نظام دیده میشود:
کیهان: در صورت خروج آمریکا از برجام ظریف: از ان.پی.تی خارج میشویم/غنیسازی پیشرفته را آغاز میکنیم
گزینههای ایران
«نیک شیفرین»، خبرنگار سایت خبری «نیوزآور» در شناسه کاربریاش در توئیتر بخشهایی از اظهارات وزیر خارجه ایران که در نشست با ۱۲خبرنگار مطرح شده را منتشر کرده است.«شفرین» نوشته ظریف در موضوع برجام بار دیگر موضع ایران مبنی بر اینکه مذاکره مجددی در خصوص این توافق در کار نخواهد بود را تکرار کرد.
آقای ظریف در این نشست، چهار گزینهیی که ایران در صورت خروج آمریکا از برجام پیش رو دارد را در جمع خبرنگاران مطرح کرده است.
گزینه اول، بهنوشته خبرنگار آمریکایی چنین خواهد بود: ماندن در توافق و همکاری با اروپاییها برای منزوی کردن آمریکاییها.
شفرین میگوید ظریف این گزینه را تقریباً مردود دانسته است. طبق این روایت، وزیر خارجه ایران گفته است: «این [گزینه] بسیار بعید است. اینکه ایران از مزایای توافق برخوردار شود مهم است و ایران به هیچوجه بهصورت یکجانبه توافق را اجرا نخواهد کرد».
گزینه دوم، رجوع به ساز و کارهای حل اختلاف، طبق مفاد مندرج در برجام است.
گزینه سوم، این است که ایران بدون توجه به فرایندهای برجام فوراً برنامه هستهیی خودش را آغاز کند. ظریف درباره این گزینه گفته است: آمریکا به هیچوجه نباید نگران این باشد که ایران اقدام به تولید سلاح هستهیی کند، اما ما قاطعانه برنامه غنیسازی خودمان را پیش میبریم.
درباره گزینه چهارم، ظریف بدون توضیح بیشتر گفته است: برخیها هم حرفهایی درباره توسل به اقدامات شدیدتر میزنند. خبرنگار آمریکایی نوشته ظریف درباره این گزینه توضیح بیشتر نداده اما تحلیلگران مسائل ایران میگویند این گزینهها میتواند خروج ایران از معاهده ان.پی.تی، غنیسازی بالای ۲۰درصد، جلوگیری از دسترسیهای آژانس و اعلام ارتش آمریکا بهعنوان سازمان تروریستی را شامل شود.
جوان: ظریف، همچنین در مصاحبه با روزنامه نیویورکر درباره گزینههای دیگر ایران در صورت خروج آمريکا از برجام نیز گفت: آخرین گزینه ایران این است که میتواند تصمیم به خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هستهیی بگیرد، اما تهران هنوز تصمیمی درباره اینکه باید کدام یک از گزینهها را انتخاب کند، نگرفته است.
در روزنامههای باند خامنهای، دفاع سردژخیم قضاییه آخوندی از سرکوبگری نیروی انتظامی بهدنبال غلط کردن گویی باند روحانی در اولین روزهایی که مأمور انتظامی یه یک دختر جوان صدمه زده بود، بهصورت زنجیرهیی تکرار شده است. این یک نمونه مشابه سایر روزنامههاست، که وحشت آملی لاریجانی و بروجردی رئيس کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع را از ناکارآمد شدن نیروهای سرکوبگر بازتاب میدهد:
کیهان: گردنکشی در برابر نیروی انتظامی بههیچ عنوان قابلقبول نیست.
رئیس قوه قضاییه میگوید نیروی انتظامی باید اقتدار خود را حفظ کند و ضمن رعایت قانون و شرع از مواضع خود عقبنشینی نکند
آملیلاریجانی خاطرنشان کرد: با توجه به برخی حواشی اخیر باید تأکید کنم نیروی انتظامی بهعنوان بازوی امنیتی کشور موظف است اقتدار خود را در هر حال حفظ کند و من از برخی عقبنشینیها تعجب میکنم. البته اگر در جایی تخلفی انجام شد با اعلام شکایت، دستگاه قضایی و پیش از آن بازرسیهای مربوط در نیروی انتظامی به این تخلف رسیدگی قانونی خواهند کرد اما اگر بنا باشد برخی در مقابل نیروی انتظامی گردنکشی کنند و از این طریق با دوقطبیسازی جامعه تلاش کنند یک بحث فرهنگی را سیاسی یا اجتماعی جلوه دهند به هیچ عنوان قابلقبول نیست...
نباید اجازه داد هر کسی در مقابل اقدامات قانونی نیروی انتظامی مقاومت کند یا مأموری را مورد اهانت قرار دهد. نیروی انتظامی به هیچ عنوان نباید یک قدم هم عقبنشینی کند. در هیچ جای دنیا پذیرفته نیست پلیس یک کشور هدف هجمه و توهین قرار گیرد، زیرا در این صورت سنگ روی سنگ بند نمیشود و راه بر عمل و اقتدار نیروی انتظامی برای تأمین امنیت کشور بسته خواهد شد.
وطن امروز: فرمانده ناجا در دیدار اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس:پلیس همواره در خط مقدم مبارزه با ناهنجاریهاست
فرمانده نیروی انتظامی گفت: دشمن با ایجاد ناهنجاریهای فرهنگی، بهدنبال ترویج بیحجابی و نوعی وادادگی فرهنگی است که نیاز به طراحی و برنامهریزی منسجم دارد.
جمعی از اعضای کمیسیون امنیت مجلس شورای اسلامی عصر دیروز (دوشنبه) مهمان فرمانده ناجا بودند.
در این دیدار علاءالدین بروجردی گفت: برخورد با بدحجابی به نفع جامعه است
وی افزود: دشمن با ایجاد ناهنجاریهای فرهنگی، بهدنبال ترویج بیحجابی و نوعی وادادگی فرهنگی است که نیاز به طراحی و برنامهریزی منسجم دارد... در ادامه این دیدار اعضای کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس شورای اسلامی ضمن تقدیر از پلیس برای اجرای قانون در همه عرصهها تأکید کردند هر گونه تعرض به پلیس، در همه جای دنیا جرم محسوب میشود و مجازات در پی دارد، این در حالی است که ناجا مظلومانه و صبورانه در بحرانهای اجتماعی از امنیت دفاع میکند.
حمله به روحانی و باندش موضوع سرمقالهها و مقالات اصلی روزنامههای باند خامنهای است:
رسالت: جواد لاریجانی: وزرا برای اظهارنظر از رئیسجمهور میترسندـ رئیسجمهور به وزرا میگوید اگر حاضر نیستید از بنده دفاع کنید بروید – وزرا نوچه رئیسجمهور نیستند
کیهان: اسفند 92 هوا سرد بود اما...آن روزها تب «مذاکره با کدخدا» چنان بالا گرفته بود و چنان رویایی برای مردم از آینده مذاکرات ترسیم میشد که مخالفت و انتقاد از آن، خودکشی سیاسی بود!...
همان جو شدید بود که باعث شد در آن جلسه(روحانی) با فریاد بگوید:«چرا دانشگاه خاموش است!؟چرا اساتید خاموشند!؟ما شهامت سقراطوار میخواهیم، از چه میترسید!؟ چرا وقتی یک کار بزرگ بینالمللی انجام میشود(منظور مذاکرات هستهیی است) اساتید دانشگاه بهطور خصوصی برای رئیسجمهور نامه مینویسند، چرا نمیآیند حرف بزنند!؟ چرا نمیآیند صحبت کنند!؟ فقط یک عده معدود که از جای معلوم تغذیه میشوند باید حرف بزنند!؟ چرا یک عده کمسواد حرف بزنند، (اما)اساتید دانشمند ما، بزرگان دانشگاه ما، خصوصی حرف میزنند!؟ چرا نمیآیند به میدان!؟»
حالا نزدیک 5سال از آن سخنرانی آتشین میگذرد، مذاکرات تمام شده، مفاد آن بهطور کامل از سوی ایران اجرا شده و هیچ پردهای از آن باقی نمانده است اما رئیسجمهور باز هم گلهمند است!
او این بار نه از دانشگاهیان که از مقامات دولت خودش گله میکند و میگوید: «برخی مدیران دولتی روزه سکوت گرفتند، نمیدانم از چه میترسند،
هرکس در پست دولتی است در هر رده مدیریتی باید بداند او طبق قانون اساسی و طبق وظیفه شرعی از توانمندی برخوردار است و باید به وظیفهاش عمل کند و اگر از اخم این و آن هراس دارد برود کنار»!
این سخنان عجیب را چگونه میتوان تفسیر کرد؟!
چرا گلایه رئیسجمهور از جامعه اساتید کشور به گلایه وی از وزرا و مقامات دولتی بدل شد!؟
چه چیزی باعث میشود که ایشان مدام دیگران را به حرف زدن دعوت کند و این چه حرفی است که کسی حاضر نیست به زبان بیاورد!؟...
برای کشف پاسخ این پرسشها، بار دیگر در یک سفر زمان به سالهای 92 و 93 برگردید. به روزهایی که دائماً به جامعه گفته میشد اگر توافق هستهیی صورت بگیرد، همه مشکلات حل خواهد شد!...
این حرفها که با ادبیات خاص آقای رئیسجمهور بیان میشد، هم امید واهی و کاذب به مردم میداد و هم ما را پیش مذاکرهکنندگان کارکشته دشمن، محتاج و دست خالی نشان میداد!
حالا فرض کنید در آن روزها، یکی از اساتید دانشگاه دعوت رئیسجمهور محترم را اجابت کرده و با صدور بیانیه و اطلاعیه و نوشتن مقاله و... تمامقد پای شعارها و وعدههای هستهیی رئیسجمهور ایستاده بود. به نظر تان اکنون از حیثیت علمی و دانشگاهی او چه چیزی باقی مانده بود و چگونه میتوانست در کلاس درس و راهروهای دانشگاه، با دانشجویان پرسشگر و کنجکاوش روبهرو شود!؟...
سرنوشت آن استاد فرضی را میتوان از وضع امروز برجام و دستاوردهای(!)آن حدس زد اما برای اینکه این دستاوردها به قول رئیسجمهور محترم، از زبان«یک مشت بیسواد » مطرح نشود، دستاوردها را بر اساس سخنان دو روز قبل آقای روحانی مرور کنیم. همان سخنانی که در آن به انتقال پول با گونی تأکید شده بود!...
اگر کسی باز هم تردید دارد، خوب است به افزایش حدود 70درصدی قیمت دلار، قبل و بعد از برجام نگاه کند تا بداند دستاورد چیست و به چه بهای گزافی به دست آمده است!...
حالا باید گفت اساتید دانشگاه حق داشتند، آنها که در فلان روزنامه زنجیرهیی کار نمیکردند، آنها امروز را دیده بودند و میدانستند که ثمره اعتماد به آمریکا، پشیمانی و زیان جبرانناپذیر است... اکنون با گذشت 5سال از آن سخنان، برجام به دستاورد«تحقیقاً هیچ» رسیده و «فاجعه»روی زشت و کریه خود را بهطور کامل به ما نشان داده است.
از یک سو رکود بیسابقه بر بازارهای مختلف اقتصادی حاکم است و از دیگر سو، بیکاری بهدلیل تعطیلی پیدرپی واحدهای تولیدی، به مرز نگرانکننده 6میلیون نفر رسیده است...
واردات و بهخصوص واردات قاچاق همچنان ادامه دارد و با هزاران عذر و بهانه، نورچشمیها و دستاندرکاران قاچاق از مبادی رسمی و مناطق آزاد، به کارشان یعنی تعطیلی صنایع داخلی و ایجاد اشتغال برای کارگران خارجی مشغولند!...
حالا به راز مطالبه و گلایه جدید رئیسجمهور از مقامات دولتی پی میبریم. رئیسجمهور همان انتظار 5سال قبل را از زیر مجموعه خودش دارد و میپرسد: «چرا روزه سکوت گرفتهاید»!؟
اما راستش را بخواهید اینها هم از آبرو و حیثیتشان میترسند! واقعاً باید از کدام دستاورد دولت دفاع کرد و تمامقد پای آن ایستاد!؟...
وقتی رئیسجمهور در یک سخنرانی عمومی عدد مشاغل ایجاد شده در فضای مجازی را به جای 200هزار نفر، ده برابر کرده و 2میلیون نفر اعلام میکند و تازه تصریح میکند که «این آمار آقای وزیر ارتباطات است و آمار من بیشتر از این است»! پای کدام دستاورد دیگر دولت میتوان ایستاد و به کدام حرف میشود اعتماد کرد!؟
در روزنامههای همسو با باند روحانی در عرصههای مختلف به دولت روحانی و نظام هشدار دادهاند:
ابتکار: به نظر میرسد نقش حسن روحانی بهعنوان نفر اول اجرایی
در نقطه عطف قرار دارد و اگر درک درستی از تحولات ارزی به دست نیاورد و دنبال رویاپردازی و پیداکردن راه سوم ارزی باشد نوک پیکان نقش او به سمت پایین دره خواهد بود.
آرمان:. فقر، عملکرد فراقانونی، فساد اداری و مدیریتی، بیکاری، نرخ بالای طلاق، اضطراب و افسردگی، انواع بزهکاریهای اجتماعی، ناامیدی، عدم نشاط و... دشمنانی هستند که بر هر اقتدار دفاعی و نظامی غلبه خواهند کرد. اتحاد جماهیر شوروی نمونه موخر این ادعاست.
جمهوری اسلامی: باید مدیریت هوشمندانه نسبت به حوزه اجتماعی کشور بیشتر صورت گیرد، صداقت حلقه مفقوده جامعه امروز است، جای ارزش و ضدارزش وقتی تغییر میکند، احیای مجدد این ارزشها سخت و دشوار است و مسیری که در حال پیمودن آن هستیم به درماندگی اجتماعی ختم میشود.
ارگان باند مؤتلفه در دعوای باندی نقش عوامل مدعی اصلاح طلبی در سرکوب دانشجویان و استادان دانشگاهها را رو کرده است:
رسالت: یکی از چالشهایی که انقلاب اسلامی در دهه دوم و سوم خود با آن روبهرو بود، گروهی از چهرهها بودند که باید از آنها تحت عنوان « انقلابیون پشیمان» یاد کرد. این گروه که بیشترجزء رادیکالترین نیروهای انقلاب بودند با گذشت یک دهه از انقلاب دچار دگردیسی و استحاله فکری شده و در تحولات نظام سلطه حل شدند. کالبدشکافی جریانهای سیاسی کشور نشانگر آن است که این گروه بیشتر متعلق به جریان موسوم به دوم خرداد و طیف اصلاحطلبان هستند... مخالفان آن زمان انقلاب فرهنگی امروز نیز از پذیرش این که بنیانگذار انقلاب فرهنگی کسی جز امام(ره) نبوده است، پرهیز دارند و آن را به دانشجویان مسلمان دانشگاههایی مثل علم و صنعت و تربیت معلم و افرادی مانند محمود احمدینژاد نسبت میدهند اما گریزی از این هم ندارند که اذعان کنند: «امام انقلاب فرهنگی را به نوعی (؟) تأیید کرده بودند...
حتی به مرور زمان ما هم خودمان را با انقلاب فرهنگی وفق دادیم و مخالفت نکردیم.» با این حال آنان در تخطئه احمدینژاد و هم فکرانش در ماجرای انقلاب فرهنگی میگویند: «آنها مولود جریانی بودند که اصالتاً برآمده از یک نگاه سنتی بود و مخالف جدی کمونیسم؛ جریانی که قبل از انقلاب چپها را نجس میدانست و معتقد به مشی مبارزاتی چپگرایانه نبود.» اشارهی اصغرزاده در این کلام به ماجرای مشهور فتوای روحانیان مبارز زندانی پیش از انقلاب است که بر اساس نجاست کمونیستها بهدلیل بیاعتقادی آنان به اصول دین تأکید داشتند. در این مقطع، با تعطیلی دانشگاهها، مأموریت تحکیم وحدت پایان نیافت و باید گفت در ادامه نیز طیف دانشجویی همراه با انقلاب، تبلور مییافت. مجری اصلی ادامه این حرکت بود...
از لطایف روزگار سخنرانی معروف هاشم آغاجری (البته در کسوت دانشجویی) بود که از وابستگی دیرینه روشنفکران ایرانی به غرب انتقاد میکرد! البته همو بود که بعدها مدعی «پروتستانتیزم اسلامی» شد و حتی پا را فراتر نهاد و دین را افیون تودهها خواند! پس از تعطیلی دانشگاهها هم، «هاشم آغاجری» و «عباس عبدی» بهنمایندگی از دفتر تحکیم وحدت در دو مناظره تلویزیونی حاضر شده و در مقابل نمایندگان گروهکهای چپ به دفاع از انقلاب فرهنگی پرداختند! هر چند که بعدها عبدی مدعی شد همان زمان هم با انقلاب فرهنگی چندان موافق نبوده و صرفاً برای مصلحت در تلویزیون حاضر شده است... اما تعطیلی دانشگاهها، پایان کار نبود. بازگشایی دانشگاه تنها زمانی ممکن بود که نظام آموزشی کشور متناسب با تفکر اسلامی و انقلاب متحول گردد و به همین منظور به فرمان امام(ره) «ستاد انقلاب فرهنگی» شکل گرفت...
در میان چهرههای حاضر در این ستاد، نامی به چشم میخورد که در آن سالها تازه از سفر فرنگ بازگشته بود و تلاش مینمود خود را در سلک شاگردان استاد «شهید مرتضی مطهری» بنماید. «عبدالکریم سروش» – که در شناسنامهاش با نام «حسین حاج فرج اله دباغ» شناخته میشد
وی در آغازین روزهای انقلاب فرهنگی از مخالفان برخی رشتههای دانشگاهی که آنها را دانش کاذب مینامید، بود. وی در همین ایام در مصاحبهیی در خصوص حذف برخی رشتههای دانشگاهی گفت: «این رشتهها را کنار گذاشتیم و به تعبیری که در اسلام داریم که انشاءالله علم نافع را در دانشگاهها ترویج بدهیم.»...
در این مقطع، وی با اهداف انقلاب فرهنگی از جمله پاکسازی اساتید وابسته و اسلامی شدن دانشگاهها بهشدت موافق بود و میگفت: «اگر ما از استاد خوب، متخصص و متعهد، غنی بودیم شاید نیازی به انقلاب فرهنگی به آن صورتی که رخ داد نبود... از این لحاظ ستاد انقلاب فرهنگی میبایست فکر اساسی کرده باشد. طبیعیاست که تکلیف تعدادی از استادن را بازسازی معلوم میکند. اینها استادانی هستند که ما با اینها به هیچوجه نمیتوانیم همکاری کنیم، به هیچ نحو با دانشگاه هم گامی ندارند و به دلایل مختلف در آنها انتظار اصلاح و تغییر روحیه نمیرود و به این ترتیب از همکاری با آنها معذور خواهیم بود، اما بقیه استادان، ما از یک طرف امیدمان این است که آنها با اسلامیتر شدن دانشگاه، با حرکتشان در خط کلی انقلاب، در حقیقت رفتهرفته از آن خواب گرانی که حکومت گذشته بر آنها تحمیل کرده بود، بیدار شوند.
در مرتبه دوم ما برای این استادن برنامههایی پیشبینی کردهایم که با معارف اسلامی آشناتر بشوند و در رتبه سوم هم برنامه تربیت مدرس که ذکر آن رفت، کار نظاممند و منظمی است که ما برای تأمین استادان آینده دانشگاهها در پیش داریم. شما میدانید که استاد را هیچ وقت، یک شبِ نمیتوان تهیه کرد... استادان را خرده خرده میتوان به آن حدی رساند که استاد مطلوب دانشگاه اسلامی باشند.»...
مقایسه این دیدگاهها با نظرات کنونی سروش میتواند جالب توجه باشد. سروش در مصاحبهی بهار 1386سعی کرد با پررنگ کردن نقش دیگران در ستاد انقلاب فرهنگی نقش خود را در پاکسازی اساتید کمرنگ نشان دهد: «ستاد مکلف به بستن دانشگاهها نبود و این خطایی است که من در پارهای از نوشتهها میبینم. ستاد متشکل از هفت نفر بود و من در اغلب بحثهایی که امروزه میشود، میبینم. مسأله چنان مطرح میشود که گویی ستاد انقلاب فرهنگی یک نفر داشت آن هم عبدالکریم سروش بود. یک وظیفه هم داشت آن هم بیرون کردن دانشگاهیان بود. هر دو ادعا بسیار جفاکارانه و دروغزنانه است. این دروغ تاریخی باید افشا شود.»... در همین فرآیند بود که بسیاری از چهرههای چپ و لیبرال از دانشگاهها تصفیه شدند و همین موضوع باعث شرمساری طیفی از چهرههای تازه لیبرال در دهه دوم و سوم انقلاب گردید. طیفی که در دهههای دوم و سوم دچار استحاله فکری شده بودند و تمایلاتی نسبت به غرب در آنها زنده شد. بهطور طبیعی این طیف از شخصیتها از اینکه در کارنامه خود سوابقی از حذف استادان لیبرال داشتند، احساس شرمساری مینمودند و هر کدام به نوعی درصدد انکار و یا کوچک سازی نقش خود بودند. البته سروش تنها عضو پشیمان ستاد انقلاب فرهنگی نبود. بعدها با پیشنهاد مسؤولین و موافقت حضرت امام(ره) ستاد انقلاب فرهنگی، گسترش یافت و جای خود را به شورای عالی انقلاب فرهنگی داد. در این شورا علاوه بر اعضای ستاد انقلاب فرهنگی، تعدادی از مسئولان ذی ربط دولتی نیز حضور داشتند. از جمله این مسئولان «محمدعلی نجفی» وزیر وقت فرهنگ و آموزش عالی بود.
عبدالکریم سروش که تلاش میکند در اقدامهای خود در انقلاب فرهنگی، شریک جرم (!) دست و پا کند اینگونه در خصوص اقدامهای نجفی افشاگری میکند: «مایلم یادآوری کنم که وزیر علوم هم آن زمان عضو شورای انقلاب فرهنگی بود. ابتدا دکتر «عارفی» و بعد به مدت طولانی آقای دکتر نجفی و از قضا مسئول تصفیههای وزارت علوم بود. وقتی من آخرین بار از وزارت علوم پرسیدم، آنها در گزارشی محرمانه به من گزارش دادند که 700نفر از اساتید تصفیه شدهاند. این گزارشها و آمارها به هیچوجه در اختیار ما نبود.»[
محمدعلی نجفی که امروز در کسوت یک اصلاحطلب عضو شورای اسلامی شهر تهران است چندان افشاگری سروش را نپسندید و در پاسخ به سروش تلاش کرد که توپ را به زمین خود او بیندازد و یادآوری کرد که امر اخراج و پاکسازیدانشجویان و استادان بر اساس آییننامه مصوب ستاد انقلاب فرهنگی بوده و توسط هیئتهایی که زیر نظر این ستاد فعالیت میکردند اجرا میشد: «بنده (و سایر وزرای فرهنگ و آموزشعالی) هیچگاه عضو ستاد انقلاب فرهنگی نبودیم و تنها حدود شش سال پس از تشکیل آن ستاد و با شکلگیری شورایعالی انقلاب فرهنگی وزرای وقت سه وزارتخانه (آموزش و پرورش، فرهنگ و آموزشعالی، فرهنگ و ارشاد اسلامی) به عضویت آن شورا درآمدند؛ و این عضویت زمانی است که پیش از آن دانشگاهها بازگشایی شده و تصفیهها خاتمه یافته بود... به جز اینها اشخاصی همچون «صادق زیباکلام» هم هستند که مدعیاند جزء عوامل پاکسازی اساتید بودهاند و امروز در پشیمانی هستند و البته تا حدودی هم از این پشیمانی «دکانی» برای خود دست و پا کردهاند. در مقابل سروش هم معتقد است که زیباکلام هیچ وقت مسئولیتی در ستاد انقلاب فرهنگی نداشته است!
البته زیباکلام مسبب اصلی تصفیه اساتید را دانشجویان تحکیمی میداند و از افرادی همچون «عباس عبدی»، «محسن میردامادی»، «حبیباله بیطرف» و خانم «معصومه ابتکار» بهعنوان کسانی یاد میکند که تصفیهی دانشگاهها از اساتید و دانشجویان سکولار در دست آنان بود... در میان حامیان انقلاب فرهنگی نام تشکلی تحت عنوان «جامعه اسلامی دانشگاهیان» به چشم میخورد که...
نام تعدادی از چهرههای متعلق به طیف موسوم به دوم خرداد، همچون «سیداحمد معتمدی»، وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات دولت خاتمی مشاهده میگردد.
سایر عنوانهای روزنامههای حکومتی گوشههایی از سایر بحرانهای رژیم را به نمایش گذاشتهاند:
آرمان: حقوق شهروندی ضمانت اجرایی ندارد
آفتاب یزد: تحولات پیونگ یانگ – واشینگتن پروژه ای رسانهیی برای فشار بر ایران است
ابتکار: سایه مخدر روی دیوار مدارس
ابرار: ائتلاف عربی باز هم ایران را به حمایت موشکی از انصارالله متهم کرد
ابرار اقتصادی: 42میلیارد دلار در دولت احمدینژاد تاراج شد
اقتصاد ملی: بیش از 15هزار خودرو «غیرقانونی» وارد شده است
اطلاعات: جهانگیری: کمبود آب مشکل اول کشور است
اعتماد: آمارهای نگرانکننده از وضعیت قاچاق مواد مخدر
تجارت: نوبخت: معامله پس کوچهها را به حساب بازار ارز نگذاریم
جهان صنعت: بازی دولت با بانک مرکزی، احتمال جایگزینی شاپور محمدی با سیف قوت گرفت
#تهران #قیام_دیماه#اعتصاب #تظاهرات_سراسری #قیام سراسری #اتحاد #آزادی#ما براندازیم #آ#ايران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر