من اعدام میشوم؛ در نبرد برای آزادی بخاک میافتم
در نبرد برای آزادی مردان و زنان بسیاری بخاک افتادهاند. دلیر مردان و شیر زنانی که رسم مردن برای آزادی و سعادت خلقها و سرخم نکردن در مقابل دیکتاتوری و حکومتهای فاشیستی را با نثار جان خود برای نسلهای کنونی زنده نگه داشتند. آنان که از فاشیستها حکم اعدام دریافت کردند و ۳۵ سال بعد از جوشش خون آنان دمکراسی قوی شد و ریشه کرد و حکم اعدام در فرانسه لغو شد.
علی جوینی
در روز مبارزه برای لغو حکم اعدام، نگاهی میکنیم به زندگی مردی که توسط مزدوران فاشیست هیتلری در فرانسه اعدام شد. باشد که با سرنگونی حاکمیت پلید آخوندی و در اثر جوشش خون هزاران اعدام شده بیگناه، در کشور ما نیز حکم اعدام بعنوان حکمیضد انسانی و قرون وسطایی لغو شود.
مارسل لانجر (Marcel Langer) در سال ۱۹۰۳ در شهر آشویتز (Auschwitz) بدنیا آمد. در آنزمان آشویتز قبل از اینکه به سمبل وحشیانهترین و بی سابقه ترین جنایتها علیه یهودیان تبدیل شود، شهر کوچکی مثل خیلی از شهرهای دیگر لهستان بود. بعد از دوران کودکی که در شهر تارنو (Tarnow) سپری شد وی به فلسطین مهاجرت کرد و در آنجا بعنوان مکانیسین راه آهن حیفا مشغول بکار شد. مواجه شدن با واقعیتهای جامعه این طبع شرافتمند و سخاوتمند را به سوی حزب کمونیست جوان فلسطین کشید. این حزب از طرف پلیس بریتانیا که در وجود آن خطرناکترین رقیب خود را میدید تحت تعقیب بود. مارسل بسرعت به یک مبارز عالی و سازمانده با ارزش تبدیل شد و در مقابل فشارها و تهدیدات پلیسی این استعمارگر مقاومت کرد.
در سال ۱۹۲۹ به فرانسه رفته و در تُلوز (Toulouse) مستقر شد. جاییکه فعالیت بزرگی را در سازمانهای کارگری و دمکراتیک شروع کرد.
زمانیکه در اسپانیا جنگ داخلی شروع شد مارسل لانجر یکی از اولین نفراتی بود که به صفوف ارتش جمهوریخواه برای جنگیدن علیه فاشیسم پیوست. بعد از شکست ارتش جمهوری خواه، او، همسر و دختر کوچکش را در اسپانیا جا گذاشته به تُلوز بر گشت. مارسل دیگر هرگز آنها را ندید.
در فرانسه اشغال شده مبارزه علیه فاشیسم را دوباره شروع کرد و نبرد یهودیان مهاجر در منطقه را سازماندهی کرد. این چنین بود که او اولین گروه تیراندازان صادق و پارتیزانها (F.T.P) یهودی را تأسیس کرد. این گروه در جنوب غربی فرانسه غرق افتخار شد و در عملیاتهای بیشماری علیه اشغالگران شرکت کرد.
مارسل ماه فوریه ۱۹۴۳ در ایستگاه قطار تولوز دستگیر شد. او بدنبال چمدانهای دینامت آماده شده توسط نوجوانان لهستانی رفته بود. یکماه بعد، ۱۱ مارس ۱۹۴۳، بعد از تحمل شکنجهها، مارسل لانجر توسط یک دادگاه فرانسوی بدستور اشغالگران به اعدام محکوم شد. او ماهها با دست و پای در زنجیر منتظر اعدام ماند و این خبر بارها پخش شد که حکم او تخفیف پیدا کرده است. اما او خود تنها کسی بود که این حرف را هرگز باور نداشت و یک دم انرژی و هوشیاریاش را از دست نداد. این موضوع را بیشتر از دوستان همبندش میتوان از خلال چند نامهای که وی نوشته بود و به زحمت در خلال سالها جستجو پیدا شدند دریافت.
مارسل بلافاصله بعد از اطلاع از حکم اعدامش نامهای به همسرش نوشت و آرزویش این بود که بعد از مرگش بدست او برسد.
بخشهایی ازاین نامه:
تُلوز ۱۳ مارس ۱۹۴۳
همسر عزیزم!
زمانیکه این نامه را در دستانت میگیری دیگر در این دنیا نخواهم بود. مرا بخاطر فعالیتهای سیاسیام به اعدام محکوم کردند. من درد و رنج تو را حدس میزنم ولی با گذشت زمان فراموشم خواهی کرد و یکی دیگر در زندگیت جای مرا خواهد گرفت. دوستانم همیشه در خدمت تو و دختر کوچکمان خواهند بود. اما تو، سیسیلیا، اگر نگاهی به عقب بیاندازیم باید که حقیقت را بیان کنیم: ما سعادت اینرا نداشتیم که مدت زیادی با هم باشیم و ما از جدایی رنجهای زیادی کشیدیم…
تو خاطره مرا زنده نگه میداری. خاطره مردی را که با خانوادهاش رفتار خوبی داشت و برای آزادی خلقها جنگید. در آخرین لحظات زندگیم به تو میاندیشم. من در نبرد برای رهایی و آزادی بخاک میافتم.
از مارسل هزار بوسه برای تو و روزیتا. مارسل که تو را از همان روزی که شناخت همواره دوست میداشت. از تو بابت خوشبختی که نصیبم کردی تشکر میکنم. خوشبخت و آزاد زندگی کنید. بوسه برای تو و روزیتا. سلام و درود من بر خانوادهات.
مارسل تو
در سال ۱۹۲۹ به فرانسه رفته و در تُلوز (Toulouse) مستقر شد. جاییکه فعالیت بزرگی را در سازمانهای کارگری و دمکراتیک شروع کرد.
زمانیکه در اسپانیا جنگ داخلی شروع شد مارسل لانجر یکی از اولین نفراتی بود که به صفوف ارتش جمهوریخواه برای جنگیدن علیه فاشیسم پیوست. بعد از شکست ارتش جمهوری خواه، او، همسر و دختر کوچکش را در اسپانیا جا گذاشته به تُلوز بر گشت. مارسل دیگر هرگز آنها را ندید.
در فرانسه اشغال شده مبارزه علیه فاشیسم را دوباره شروع کرد و نبرد یهودیان مهاجر در منطقه را سازماندهی کرد. این چنین بود که او اولین گروه تیراندازان صادق و پارتیزانها (F.T.P) یهودی را تأسیس کرد. این گروه در جنوب غربی فرانسه غرق افتخار شد و در عملیاتهای بیشماری علیه اشغالگران شرکت کرد.
مارسل ماه فوریه ۱۹۴۳ در ایستگاه قطار تولوز دستگیر شد. او بدنبال چمدانهای دینامت آماده شده توسط نوجوانان لهستانی رفته بود. یکماه بعد، ۱۱ مارس ۱۹۴۳، بعد از تحمل شکنجهها، مارسل لانجر توسط یک دادگاه فرانسوی بدستور اشغالگران به اعدام محکوم شد. او ماهها با دست و پای در زنجیر منتظر اعدام ماند و این خبر بارها پخش شد که حکم او تخفیف پیدا کرده است. اما او خود تنها کسی بود که این حرف را هرگز باور نداشت و یک دم انرژی و هوشیاریاش را از دست نداد. این موضوع را بیشتر از دوستان همبندش میتوان از خلال چند نامهای که وی نوشته بود و به زحمت در خلال سالها جستجو پیدا شدند دریافت.
مارسل بلافاصله بعد از اطلاع از حکم اعدامش نامهای به همسرش نوشت و آرزویش این بود که بعد از مرگش بدست او برسد.
بخشهایی ازاین نامه:
تُلوز ۱۳ مارس ۱۹۴۳
همسر عزیزم!
زمانیکه این نامه را در دستانت میگیری دیگر در این دنیا نخواهم بود. مرا بخاطر فعالیتهای سیاسیام به اعدام محکوم کردند. من درد و رنج تو را حدس میزنم ولی با گذشت زمان فراموشم خواهی کرد و یکی دیگر در زندگیت جای مرا خواهد گرفت. دوستانم همیشه در خدمت تو و دختر کوچکمان خواهند بود. اما تو، سیسیلیا، اگر نگاهی به عقب بیاندازیم باید که حقیقت را بیان کنیم: ما سعادت اینرا نداشتیم که مدت زیادی با هم باشیم و ما از جدایی رنجهای زیادی کشیدیم…
تو خاطره مرا زنده نگه میداری. خاطره مردی را که با خانوادهاش رفتار خوبی داشت و برای آزادی خلقها جنگید. در آخرین لحظات زندگیم به تو میاندیشم. من در نبرد برای رهایی و آزادی بخاک میافتم.
از مارسل هزار بوسه برای تو و روزیتا. مارسل که تو را از همان روزی که شناخت همواره دوست میداشت. از تو بابت خوشبختی که نصیبم کردی تشکر میکنم. خوشبخت و آزاد زندگی کنید. بوسه برای تو و روزیتا. سلام و درود من بر خانوادهات.
مارسل تو
مطالب مارا در وبلاک انجمن نجات ایران ودر توئیتربنام @bahareazady دنبال کنید
پیش بسوی قیام سراسری ، ما بر اندازیم# شهرهای ایران اعتصاب # تظاهرات#
سرنگونی # اتحادوهمبستگی مرگ_بر_دیکتاتور #IranRegimeChange
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر