۱۳۹۴ مرداد ۱۵, پنجشنبه

حسین یعقوبی:‌ اینجا لندن است، صدای مماشاتگران!



بعد از گذشت سی‌وهفت سال از سقوط دیکتاتوری شاه و دستگاه جهنمی و مخوف ساواک؛ نامی که همواره تداعی‌کننده شکنجه و اعدام بهترین فرزندان مردم در حافظه تاریخی مردم ایران است و اسناد انکارناپذیر توحش آن در مراجع حقوق بشری بین‌المللی نیز به ثبت رسیده، اکنون بخش فارسی شبکه جهانی بی‌بی‌سی در برنامه‌ای تحت عنوان "پرگار" به یاد ضرورت واکاوی عملکرد آن افتاده است. نظر به اینکه "نقش تصمیم‌گیری در توليد، پخش و اولویت‌های برنامه‌های رسانه‌ای شبکه جهانی بی‌بی‌سی بر اساس یک قرارداد امضاءشده رسانه‌ای بين این شبکه و وزارت خارجه انگلیس به عهده وزارتخانه مزبور بوده" و از طرفی "پاسخ به نیاز مخاطبان" از اهداف اعلام‌شده بخش فارسی بی‌بی‌سی است، این پرسش مطرح می‌گردد که دعوت از یک شکنجه‌گر جانی ساواک، احمد فراستی که می‌بایست بر طبق تمامی موازین و استانداردهای حقوقی پاسخگوی اعمال ضد انسانی خود در مقابل عدالت باشد، به استودیوی "پرگار" بی‌بی‌سی ناشی از چه ضرورتی بوده و پاسخ به نیاز کدام مخاطبین فارسی‌زبان می‌باشد؟
نقش تبهکارانه شبکه جهانی بی‌بی‌سی به‌عنوان ابزار تبلیغاتی استعمار فرتوت انگلیس البته در تاریخچه "مشعشع" دولت فخیمه همه‌جا مشهود است؛ چه آن زمان که به قول امه سزر "اروپایی‌ها، هنگام ورود به سرزمین ما... انجیل در دست داشتند و ما مالک زمین‌هایمان بودیم؛ امروز انجیل در دست ماست و آن‌ها مالک زمین‌های ما هستند"؛ چه درزمانی که "برای از میان بردن صنعت نساجی هند و تحمیل مونوپل صنایع نساجی خود در این کشور، انگشت بافندگان بومی، انگشت مردان و زنان و بچه‌های بافنده هندی را می‌شکستند" (از کتاب "تنفر نسبت به غرب" به قلم پرفسور ژان زیگلر)؛ چه در جریان کودتای ننگین علیه دولت ملی دکتر مصدق، پیشوای فقید نهضت ضد استعماری ایران و چه در گنجاندن نام سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست آخوند پسند تروریستی و بمباران مجرمانه و جنایتکارانه قرارگاههای ارتش آزادی‌بخش ملی ایران و ...
بی‌جهت نیست که دیوید میلبند وزیر خارجه پیشین انگلیس به "نقش تلويزيون فارسی و عربی زبان بی‌بی‌سی در کنار ١٥٠ سفارتخانه بريتانيا به‌عنوان اهرم نفوذ بريتانيا تاکيد می‌کند" و این وزارتخانه بودجه سالیانه بالغ‌بر ۴ میلیارد و ۲۶ میلیون پوند را در اختیار این شبکه می‌گذارد!
حال با این عینک و نگاهی به وضیعت روبه‌زوال آخوندهای "انگلیسی‌تبار" حاکم بر میهنمان بعد از نوشیدن جام زهر اتمی، می‌توان به‌ضرورت به دست گرفتن پرگار توسط "آیت‌الله بی‌بی‌سی" برای ترسیم دایره‌ای جهت جمع‌آوری هر شکنجه‌گر و نادم و ابلها جعل کننده تاریخ در آن و ایجاد جنگ روانی علیه هر آنچه منافع استراتژیک دولت فخیمه را به مخاطره بیاندازد پی برد.
آنچه مسلم است رژیم ضد بشری آخوندی بعد از عقب‌نشینی از بلندپروازی‌های اتمی و از دست دادن ابزار استراتژیک بمب اتمی برای حفظ نظامش، به‌رغم همه دودودم‌های تبلیغاتی که بخش فارسی بی‌بی‌سی در این رابطه "انصافا" سنگ تمام گذاشت، در ضعیف‌ترین نقطه خود از بدو به دست گرفتن قدرت قرار دارد. شرایط جامعه ایران آبستن شورش‌ها و قیام‌های مردم به‌جان‌آمده‌ای است که رژیم، چه با توافق اتمی و چه بدون آن به‌هیچ‌عنوان قادر به کنترل آن‌ها نخواهد بود. در چنین شرایطی نباید دور از انتظار باشد که آیت‌الله بی‌بی‌سی در کادر وظایف تعریف‌شده خود که همانا حفظ منافع استعماری است، همچون زمان مصدق فقید تمام تلاش خود را بکار نگیرد تا با ایجاد جنگ روانی علیه میهن‌پرستان واقعی راه را در مسیری که باب دل دولت فخیمه باشد سمت‌وسو دهد!
در راستای پیشبرد این خط، گرداننده برنامه پرگار با کمک یک عنصر هفت‌خط بنام عرفان قانعی فرد که نام مورخ را یدک می‌کشد، صحنه سیاسی زمان دیکتاتوری شاه خائن را به‌گونه‌ای به تصویر می‌کشد که گویی در آن زمان ایران بهشت روی زمین بوده و مشتی "تروریست و خرابکار ازخدابی‌خبر" جامعه را به خشونت کشیدند و ساواک "ضابط قانون" را به‌عکس العمل وا‌می‌داشتند! نتیجه‌اش هم آن شد که اکنون می‌بینیم؛ بنابراین آهای نسل جوان از انقلاب بپرهیزید و راه چاره و "کلید" مشکلات را در دست آخوند روحانی بیابید و بس که در آن صورت هم شما کارتان به شکنجه و شلاق کشیده نمی‌شود و هم دولت فخیمه تا دهه‌های بعد خیالش راحت خواهد بود! وانگهی مگر نمی‌بینید که انقلابی گری آخرش به اینجا ختم می‌شود که شکنجه‌گر و شکنجه‌شده در "فضای دمکراتیکی" که بی‌بی‌سی فراهم کرده همدیگر را "جناب و دوستان" خطاب می‌کنند!
واضح است که سراسیمگی بی‌بی‌سی بیش از هر چیز از نقش نیروی پیشتاز و آرمان‌گرایی است که در تحولات سیاسی جامعه به یمن سازمان‌یافتگی و تشکیلات منسجم که تمامیت آن را مدیون رهبری مسعود رجوی است، پیش‌دستی نموده و بساط نیروهای فرصت‌طلب و سازش‌کار را در هم بپیچد. به همین دلیل هم از هیچ رذالت و دروغی در حق او و یارانش فروگذار نمی‌کند.
و اما زمانی که وقاحت ساواکی شکنجه‌گر احمد فراستی را در برنامه پرگار می‌دیدم صحنه دادگاه اسکار گرونینگ، افسر نازی‌ها در اردوگاه آشویتس که در سن ۹۳ سالگی اخیرا در یک دادگاه آلمان به ۴ سال حبس محکوم شد، ازنظرم گذشت.
یاد برتولت برشت به خیر که می‌گفت: "آخرین سخن هنوز ناگفته است"

جهان شد به «داد» ش پر از «آفرين»-محسن معصومي



برنامه گل‌ریزان همياري سيماي آزادي بستري پديد آورد که در آن جلوه‌های نويني از ارزش‌های خلق‌شده توسط مقاومت سرفراز مردم ايران در معرض عام قرار گرفت، ظهور و حضور قهرماناني از شوراي مركزي جديد سازمان مجاهدين خلق به‌عنوان ميهمانان اين برنامه، آتش‌فشانی از غرور و افتخار ملي ايجاد كرد. انسان‌هایی والا كه حامل جديدترين ارزش‌های به‌دست‌آمده در بستر يك مبارزه عادلانه و مشروع، عليه يك نظام وحشي و پس‌افتاده بودند. پدیده‌ای نو و بی‌سابقه كه خلق بديعي در حيات بشري است، انسان رها از غل و زنجير «جاه» و «مقام»، كاشفان پادزهر «قدیمی‌ترین آفت تاريخ انسان»، پادزهري كه در طول حيات بشريت در عين اينكه بالاترين آرمان و هدف بوده از قضا دست‌نیافتنی‌ترین و نایاب‌ترین هم لقب گرفته است،
«...كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست...»
فقدان چنين ارزشي چه جان‌های بی‌شمار در تاريخ گرفته و موتور محرك و انگيزة چه جنگ‌ها، خونریزی‌ها و ستم‌هایی در طول زمان كه نبوده است. كيميايي كه همه پيامبران، مصلحان، فلاسفه و انديشمندان بشري در آرزوي كشف آن بسر برده و دست‌یابی به آن را همواره هدف «كمال مطلوب بشر» تعيين کرده‌اند. رسيدن به چنين نقطة كمال و پرورش نسلي رها در اين راستا، برخلاف آنچه پيشينيان و عارفان وارسته می‌پنداشتند البته امري نبود كه با تهذيب نفس و کناره‌گیری از خلق در دير و خانقاه به دست آيد، اين كشف فقط بر يك بستر مبارزه اجتماعي تمام‌عیار با اين نظام سركوبگر و ارتجاعي ميسر بود، بستر مبارزه ای‌که ايجاب می‌کرد در مقابله با رويكردهاي فاشيستي اعمال شدة حاكميت پليد ولایت‌فقیه كه يك نظام طایفی و سوار شده بر جهالت‌ها و رسوبات عقب ماندة فرهنگي است، هرروز ارزشي نو و بديع در اخلاق و در آرمان آفريده شود و بر بستر اين آفرينش جديد، شادابي و سرزندگي يك مبارزه عميق اجتماعي تأمين گردد. مبارزه ای‌که نه‌فقط سرنگوني سياسي ارتجاع را هدف قرار داده بلكه ریشه‌کنی اين جرثومه خباثت در عمیق‌ترین صور اجتماعي آن و درمان دردهاي بی‌درمان اجتماعي و فرهنگي هم هست. این‌گونه است كه در بطن سركوبي این‌چنین خونين و طولانی‌مدت و در رويارويي با دشمني این‌چنین حیله‌گر و بی‌رحم با قساوتي بی‌نظیر در دنياي معاصر، جنبش مجاهد خلق روزبه‌روز جوان‌تر و پوياتر شد، روزبه‌روز میدان‌های بيشتري را فتح كرد و نه‌تنها از پاي نيفتاد كه با شادابي و سرزندگي افزون‌تر، ازقضا خستگي و فرسودگي را به دشمن ضد بشري حاكم تحميل نمود. به دست آوردن عمیق‌ترین وجوه و ریشه‌های يك مبارزه آرماني در مسير يك مبارزه مادي سياسي و ترسيم ظریف‌ترین خلاقیت‌های بشري در صلب‌ترین زمینه‌ها، مبين حقانيت راه و تعلق آينده به چنين پیش‌آهنگانی در تكامل بشري است، كساني كه حرف نو، منش بديع و خلاق دارند و به همين سبب جذب‌کننده هستند و همين جذب‌کنندگی در جبهه ارتجاع و استعمار هراس ايجاد می‌کند، بی‌جهت نيست كه رژيم ضد بشري با تمام قوا از رسيدن پيام آن، به توده‌های خلق وحشت داشته و ممانعت می‌کند و بيشترين امكاناتش را براي جلوگيري از اين ارتباط به كار می‌گیرد، بی‌جهت نيست كه در يك فضاي دمكراتيك، آنجا كه ذره‌ای عدالت و قانون امكان بروز دارد، آن چنانکه در دو سال نخست پس از پيروزي انقلاب ضد سلطنتي همة مردم به چشم ديدند، برد با اين نيروست. جذابيتي آن‌چنان خیره‌کننده ظهور می‌یابد و به‌سرعت به ايده آلي براي جوانان و فرهیختگان تبديل می‌شود كه سرعت انتشار آن ارتجاع هار را با تمام امكانات حكومتي كه در اختيار دارد به وحشت می‌اندازد و جز با چماق‌داری و توحش قرون‌وسطایی‌اش قادر به مقابله نيست و نهایتاً هم عاجز از مصافي این‌گونه حقير، با اعدام روزانه در ابعاد صدها نفره به مقابله پرداخت.
حالا هم اين سمبل‌ها از گنجينة تاريخي ملت ايران، اين انسان‌های رها، مسئول و پاک‌باز كه ارزش‌های آلودة دنياي استثماري را به دور افکنده‌اند، با سخناني ساده اما آكنده از صميميت و باصفایی زلال و بی‌آلایش، آن‌چنان سخن گفتند كه تپيدن قلب‌ها را می‌شد شنيد و با تک‌تک كلمات، پرتوهايي از پاک‌بازی و ارزش‌های نوين انساني را تلألؤ بخشيدند. ارزش‌هایی كه پيشاپيش نويدي از ايران آزاد، سربلند و مستقل هستند. رایحه‌ای دل‌انگیز از جامعه‌ای برابر، عادلانه و انساني، آینده‌ای كه در آن از درد و رنج‌های كنوني چيزي جز خاطره باقي نخواهند ماند و ديگر سرنوشت مردم نه به دست جلادان و جیره‌خواران بيگانه، نه به دست کنسول فلان دولت استعمارگر و نه به دست عملة يك نظام وحشي، بنيادگرا و ضد بشر، كه به دست حاكميت جمهور مردم ايران تعيين می‌گردد. به‌جای فنا شدن استعدادها در بستر ناداري، زیاده‌طلبی، رقابت و حسادت‌های استثماري، بر بستري از همدلي و همياري انساني شكوفا خواهد گرديد. این‌گونه است كه نبرد در مسير «داد»خواهي و عدالت به شكوفه دادن ارزشهاي والاي انساني مي انجامد و شايستگي هزاران «آفرين» مي‌يابد، تاريخ بشريت در مسير تعالي اين‌سان ورق مي خورد، سعادت ملت ايران در اين نبرد تضمين بقا و جاودانگي پيدا می‌کند و بسا دردهاي لاعلاج اجتماعي در مسير سرنگوني اين نظام منحط و پس‌ازآن راه‌حل ابدي می‌یابد.
محسن معصومي
مرداد

دريا طوفان كرده، شلاقش بزنيد! محمود نيشابوري



خشايار شا كه در تاخت و تاز و كشور گشايي و تجاوزات به كشور هاي همجوارش شهر ه بود، هميشه در فكر فتح يونان و سرزمينهاي اطراف آن بودكه، آنچه نيا كانش از دست داده اند را دو باره پس بگيرد. خلاصه با همه تجهيزات و قشون براه افتادو نزديك ساحل براي استراحت چادر زدند. شبانه دريا طعيان كرد همه ترسيده بودند، خشايارشار فرمان داد: دريا را شلاق بزنيد!
شلاقهاي بزرگي درست شد و تا صبح بر سطح آب شلاق زدند تا همه مشكلات حل شد!، خشايار شاه طوري وانمود مي كرد كه ترس از شلاقهاي او باعث عقب نشيني دريا شده است و گر نه...
داستان بي بي سي بر عكس اين داستان با هزار دروغ و حيله با كمك مزدوران شاه و شيخ بر پيكر مقاومت به خون سرشته بي مهابا شلاق مي زنند، نه تنها برايشان زشت نيست بلكه آنرا ترويج مي دهند، پيوند شاه و شيخ و بي بي سي با آن كار نامه سراسر سياه نشان دهنده ايستادن روبروي مردم ايران و درست كردن وجهه! براي آخوندها ست. اين آخوند هاي شرزه آنقدر جنايت و خيانت كردند كه حتي در اوايل انقلاب ساواكيها براي حقوقشان تظاهرات مي كردند ، حالا شكنجه گر ، بريده مزدور و فرصت طلبان گرد هم مي آيند و داستانسرايي مي كنند.
بي حكمت نيست الان كه همه مماشات گران در رفتن به ايران براي قرار داد با رژيم سبقت مي گيرند، بي بي سي هم بايد چنين كاري را بكند، دستان خونين رژيم را پاك كند و هر طور شده مقاومت را مورد حمله قرار داده كه گويا در ايران همه با رژيم هستند!
پليد جفت پليد است -پاك جفت پاك

محمود نيشابوريخشايار شا كه در تاخت و تاز و كشور گشايي و تجاوزات به كشور هاي همجوارش شهر ه بود، هميشه در فكر فتح يونان و سرزمينهاي اطراف آن بودكه، آنچه نيا كانش از دست داده اند را دو باره پس بگيرد. خلاصه با همه تجهيزات و قشون براه افتادو نزديك ساحل براي استراحت چادر زدند. شبانه دريا طعيان كرد همه ترسيده بودند، خشايارشار فرمان داد: دريا را شلاق بزنيد!
شلاقهاي بزرگي درست شد و تا صبح بر سطح آب شلاق زدند تا همه مشكلات حل شد!، خشايار شاه طوري وانمود مي كرد كه ترس از شلاقهاي او باعث عقب نشيني دريا شده است و گر نه...
داستان بي بي سي بر عكس اين داستان با هزار دروغ و حيله با كمك مزدوران شاه و شيخ بر پيكر مقاومت به خون سرشته بي مهابا شلاق مي زنند، نه تنها برايشان زشت نيست بلكه آنرا ترويج مي دهند، پيوند شاه و شيخ و بي بي سي با آن كار نامه سراسر سياه نشان دهنده ايستادن روبروي مردم ايران و درست كردن وجهه! براي آخوندها ست. اين آخوند هاي شرزه آنقدر جنايت و خيانت كردند كه حتي در اوايل انقلاب ساواكيها براي حقوقشان تظاهرات مي كردند ، حالا شكنجه گر ، بريده مزدور و فرصت طلبان گرد هم مي آيند و داستانسرايي مي كنند.
بي حكمت نيست الان كه همه مماشات گران در رفتن به ايران براي قرار داد با رژيم سبقت مي گيرند، بي بي سي هم بايد چنين كاري را بكند، دستان خونين رژيم را پاك كند و هر طور شده مقاومت را مورد حمله قرار داده كه گويا در ايران همه با رژيم هستند!
پليد جفت پليد است -پاك جفت پاك

محمود نيشابوري